کد مطلب:94524 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:113

خطبه 107-حادثه های بزرگ












[صفحه 276]

خدا ناشناسان، چه پوستین زشت و ناموزون و واژگونی بر قامت پاك و آراسته اسلام می پوشانند! سپاس، ذات پاكی را سزاست كه وجود و هستی، گواه بر هستی و وجود اوست. و بشر از آفرینش، پی به آفریننده برد. در دل هر ذره ای نشان و گواه قدرت اوست و تنها اوست كه این آفرینش با شكوه را، بی هیچ نیازی به اندیشه و نقشه، بیاراسته است. زیرا اندیشه از آن كسانی است كه آنان راست ظاهری و باطنی، اما خدای بزرگ بی این دو بوده و او را ضمیری خاص نیست دانائی او، باطن و نهان پرده های پنهانی را از هم میدرد و بدرون راز و رمز آفرینش - كه كسی را راه بدان نیست- ره مییابد

[صفحه 277]

خداوند سبحان و منان، رسول اكرم را از شجره پاك پیامبران، و از آغوش نور پر فروز آنان، و از تاج گوهرنشان پیشانی ایشان، و از ناف كعبه بطحاء، و از شب چراغهای افروخته در تاریكی، و از سرچشمه های حكمت و معرفت برگزید

[صفحه 277]

او طبیبی است كه با داروهای شفابخش و سودمند بهشتی، و كارافزارهای تفته و گدازنده دوزخی، در میان مردم به راه افتاد. هر جا كه به چشمان كور و گوشهای كر و زبانهای لال میرسید- كه نیازمند داروهای او بودند- با مرحم هدایت و حقیقت و سخنان آتشین و پرهیز از دوزخ، دلها را آگاه و چشمان را بینا و گوشها را شنوا می كرد محمد طبیبی حبیب بود، كه جراحات غفلت و نقاط ضعف و ذلت را به بیماران خود می نمایاند و در بهبود آنان میكوشید. دریغا كه بیماران، دلشان در فروغ خیره كننده حكمت و موعظت او روشن نشد و از شراره های پند و اندرزش، معرفت و دانائی خود را به خدا فزونی ندادند اما باز دریغا، كه چارپایان شكم خواره و نادان را، با حكمت و موعظت چكار!؟ و سنگ سخت و خارا را در میان امواجی از خیرخواهی و رستگاری چه راه!؟ تنها صاحبدلان و بینایانند كه پرده های حقیقت راز خلقت، در نظرشان آشكار میشود و آتشدان پر فروز هدایت، راهشان را تابناك میگرداند

[صفحه 277]

قیامت برای آنان پرده از رخ میكشد، و نشانه ها و علامات خود را عیان میسازد. پس چه شده كه شما را با آن همه توانائی و قدرت، همچون پیكری مرده و بی جان و در كمال خردمندی، بی حس و حال می بینم زاهدانی هستید بی زهد و پرهیز، بازرگانانی هستید بی سود و بهره، بیدارانی كه خوابشان برده و حاضرانی كه غیبت كرده اند. بینایانی كه دیگر نمی بینند و شنوندگانی كه سر به سر، كر شده اند و گویندگانی كه زبان مرده اند

[صفحه 278]

پس از من فتنه ها بیدار شود و پرچم ضلالت و گمراهی در مركز فتنه و فساد افراشته شده و سایه اش همه جا گسترده گردد. شما را در ترازوی ننگین خود می سنجند و با دست گنه آلود خود، منكوب و خوار و ذلیلتان میكنند. چنین زمامدارانی از كیش و آئین اسلام، به دورند و سخت در گمراهی و تباهی گام می زنند. در آن هنگام پر هنگامه، از شما تنی باقی نمی ماند، مگر موجود بی ارزش و بی ارج و قدری، درست بسان ته مانده خوراكی در سفالی، و یا ذره كاهی در جوالی گمراهی و فلاكت، بسان پوست پیر و دباغی كه چرم را سخت بمالد و یا همچون خرمن كوبی پر توان، شما را بدست جور و در زیر بار ستم نابود كند. درست مانند آن مرغ حریصی كه دانه های درشت را از میان ریز دانه ها بر می چیند، خداوند عابدان و زاهدان سخت ایمان را از میان شما دستچین كند وای كه این ره تا به كجا رسد؟ و این بی خبریها شما را به كدام وادی سرگردانی رهنمون سازد!؟ از چه روست كه شما تا بدین حد اسیر و پایبند سخنان فریبنده و مسحور كننده شده اید؟! هیچ میدانید به كجا میروید و از كجا باز میگردید!؟ تاكنون در این اندیشه بوده اید كه برای هر زمانی، سرنوشتی و برای هر پنهانی، پیدائی است؟ حال كه با چن

ین حالی روی به پیشوای خود میكنید، دل به سخنش بسپارید و هنگامیكه شما را به آوای بلند میخواند، چشم از خواب غفلت برگیرید پرهیزگر دلبسته به خدا، باید در قول و قرارش، صداقت و راستی نهفته باشد. از سیاست و كیاست خود، برای گرد آوردن پراكندگان، سود جوید با راز و رمز حقیقت، نیك آشنا باشد. خداوند مهربان حقیقت را بسان مهره ای كه میانش دیده نشود و یا درختی كه برای انگم گرفتن آنرا پوست كنند، از هم شكافت و گفتار راستین را برای شما روشن و آشكار نمود. اینك اگر اینهمه حقایق را نادیده انگارید، باشد كه درفش ضلالت و دنائت، در اهتزاز آید و چابكسوار گناه، بر مركب فساد، به تكتازی درآید ستمگران بداندیش بسی نیرومند و زورمند شوند و دعوتگران نیكخواه ضعیف و اندك زمین و زمان به زیر بار خون و خونریزی و فریاد جنگ، سخت به لرزه درآید، و اشتران گناه و زشتی و تباهی، دیوار خامشی را فرو ریزند و غرششان گوش فلك را بیازارد. آدمیان با زشتكاران معصیت پیشه، دست یاری و برادری دهند و به اتفاق، دست از دین بردارند و با مومنان عناد ورزند. دریغا كه در این هنگامه ها، فرزند دلبند، سبب خشم و نفرت پدر گردد و باران رحمت و بركت، لهیب سوزان گرما را برانگیزد و بهره

ای به كس نرساند بد دلان زشتر و فراوان و نیك اندیشان خوشرو اندك گردند. آدمیان این روزگار، همچون گرگان، و شاهان این ایام بسان درندگان شوند. مردمان بی آزار، طعمه دندان حریص ستمگران گردند، و بینوایان از فرط نیاز، به هیئت مردگان درآیند. چشمه پاك راستی، بخشكی نشیند و رودخانه دروغ و پستی طغیان كند مردم به زبان، تظاهر به دوستی كنند و بدل، یكدیگر را دشمن دارند. همگان به زناكاری و تبهكاری افتخار نمایند و از پاكدامنی و پرهیزكاری، نفرتی عجیب بدل گیرند و سرانجام بر تن پاك و آراسته اسلام، پوستین واژگون ناموزون بپوشانند


صفحه 276، 277، 277، 277، 278.